شمارش معکوس تا اولین سال تولد
٤ ٣ ٢ ١ بمبببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببب عزیزم ، عشق مامان چند روز دیگه بیشتر نموده اولین سال زندگیت و پشت سر بذاری. قصد داشتم دوستهای دوران دانشگاهم و دعوت کنم و واست تولد بگیرم تا به خودمم خیلی خوش بگذره. دلم واسه اون همه خنده تو حیاط دانشگاه تنگ شده . میخواستم واسه یه ساعت هم شده دوباره تکرار بشه. اما نشد. دوست بابا ( عمو سعید) زنگ زدن و از گرگان پنج شنبه و جمعه دقیقاً روز تولدت دامغانن. خیلی مهربونن عزیزکم خیلی هم دوستت داره بابایی هم پیشنهاد داد دو تا خانواده واست جشن تولد بگیریم. البته میدونم باز...